دلتنگی عجیبی دارم، میدونم بخاطر روزای پایان سال هست که اکثر آدما اینجورین! خب منم نمیتونم خودمو از افراد دیگه استثنا بدونم ولی خب دلیل دلتنگی من علاوه بر این روزای کسالت بار و خسته کننده یه چیز دیگه هم هست... خب آره! دلتنگ روزای دلنشین گذشته هستم، ماجراهای پیش بینی نشده ولی دلچسب. خیلی دلم میخاست الان برمیگشتم به دو سه ماه پیش، چه روزای قشنگی بود، چقدر خوش میگذشت، خب سختی و خوشی کنار هم معنی پیدا میکنن، سختی هم بود ولی روزای قشنگش هم دلنشین بود. عکسای اون دورانم که دیگه داغ دلمو تازه میکنن و آه و آه و آه... قبلِ این اتفاقات غیرمنتظره خیلی زیبا میخندیدم، شاد بودم، شاید دلم واسه اون خنده ها که بعد از یه مدت طولانی بدست اومده بودتنگ شده، نمیدونم دلایل باهم قاطی شده تا اینروزا عجیب و عجیب دلتنگ بشم... دوس دارم برگرده ولی منتظرم ببینم چی میشه... عجله ای ندارم فقط دارم تماشا میکنم....